گویند روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی به محل درس وارد شد تا سوالی از حکیم بپرسد. شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به وی می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم کرده و چند سئوال ساده پرسید و رفت.
فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، به محل درس وارد شد تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود. یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید؟ ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد…شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد.
چه درسی می گیریم؟ چه ارتباطی با سوء مدیریت در سازمان دارد؟
اگر ما از این داستان درس بگیریم در می یابیم که هرچقدر سطح مدیریتی یک شخص در سازمان بالاتر می رود تاثیر گسترده تر و پایدارتری از خود به جای می گذارد. یک پرسنل و کارگر سطح پایین اگر ناتوان باشد نهایتاٌ باعث آسیبهای کوچکی نظیر آسیب به ماشین آلات، افزایش توقف و کاهش تولید موقتی خواهد شد که همگی قابل جبران بوده و یا بیشتر آنها با آموزش قابل رفع هستند. اما مدیر بد و سوء مدیریت کل سازمان را به بیراهه برده و باعث از دست دادن زمان ، اعتبار شرکت، قدرت رقابتی ،انگیزه کارکنان و پرسنل توانایی می شود که شاید هرگز موفق به جبران آنها نشوید.
لذا باید در انتخاب سطوح بالاتر مدیریتی سازمان ، دقت بالاتر و گزینه های سختیگرانه تری برای شناسایی توانایی فرد به کار برد. انتخاب مدیریت خوب برای سازمان از مهمترین و اساسی ترین گزینه های پیشرفت در یک سازمان است. متاسفانه انتخاب مدیریت در ایران بر اساس تواناییهای مدیریتی و رهبری فرد نیست بلکه گزینه هایی نظیر سابقه کارشناسی خوب، سابقه آشنایی ، ستایشگری و بسیاری موارد دیگر که اساسا ارتباط چندانی با توانایی مدیریت (و گزینه هایی که برای این امر لازم است) ندارند، در انتخاب مدیر موثر هستند.
مدیران ناتوان، رفتارهای ناشایستی از خود بروز می دهند که تنها باعث بی انگیزگی، نارضایتی و فرار زیردستان از سازمان می شوند.
گروهی از این مدیران با ایجاد تنش و تزریق استرس به سازمان آسیب های جبران ناپذیری را به مجموعه و شرکت وارد می کنند. این گروه از مدیران با هدف گرفتن نتیجه برای سازمان تلاش می کنند اما متاسفانه به دلیل نداشتن توانایی و علم مدیریت نتیجه عکس میگیرند.
بدترین نوع مدیران
برخی دیگر از مدیران که به نظر من بدترین نوع مدیریتی است که تاکنون دیده ام و تجربه کار با آنها را داشته ام، مدیران بی تفاوتی است که هیچ بازخوردی به شما نمی دهند. این مدیران گزارشات کارکنان زیردست را مطالعه نمی کنند و یا اگر مطالعه می کنند، هیچگونه بازخوردی به آن نشان نمی دهند. همچنین نطارتی بر کار شما نداشته و دخالتی نمی کنند. و شما نمی دانید که راه درست را می روید یا راه نادرست و در هاله ای از ابهام و سردرگمی گرفتار می شوید. آنها نسبت به نظرات شما بی تفاوت هستند، حتی اگر با آنها مخالف باشید هیچگونه عکس العملی نسبت به نظر شما در ظاهر ندارند و نمی دانید موافق شما هستند یا مخالف، ولی در خفا نسبت به شما کینه توزی می نمایند. این مدیران گرفتار حسادت عجیبی هستند که علاقه ای به افرادی که بیشتر از آنها بدانند نداشته و تمام تلاش خود را با زیرکی تمام انجام می دهند که افراد توانا را از سازمان ترد و جدا نمایند و قدرت خود را در نبود افراد توانا می دانند. چراکه وجود این افراد، ناتوانی آنها را در سازمان هویدا می سازد و آنها از این می ترسند. اینگونه مدیران معمولا از شخصیتی آرام و به ظاهر بی خطر برخوردارند اما در عمق چشمان آنها حسادت و کینه توزی موج می زند. هدف این گروه مدیران حفظ موقعیت خود با هر قیمتی است.
با وجود مدیران ناتوان و نالایق و سوء مدیریت آنان، کارکنان بهترین راه حلی که در پیش میگیرند فرار از این شرایط بد بوده و به شرکتی دیگر حتی با درآمد پایین تر می روند. رهبران بالادست سازمانها متاسفانه تلاشی برای شناسایی نشانه های نارضایتی ناشی از نادرستی کار و سوء مدیریت این مدیران نمی کنند. حتی بسیار دیده شده به مدیران بد پاداش و ترفیع نیز می دهند.
به نظر من وجود اینگونه مدیران به ویژه در سطوح بالای مدیریتی مانند سرطان برای سازمان می مانند. و به سان سرطان، بهترین راه جلوگیری ، تشخیص زودهنگام است. تلاش کنید مدیران ناتوان و نالایق سازمان خود را به سرعت شناسایی و عوض کنید. عدم توجه به سرطان نهایتا موجب مرگ است.
متاسفانه بیشتر مدیرانی که من دیدم تنها چیزی که بلد نیستند مدیریته بعضی از آنها اهرم زور قدرت اونهاست از علم مدیریت چیزی نمی دونند امید که روزی در ایران هم ما شاهد پیشرفت افراد توانا در پستهای مدیریتی باشیم
سلام
شما به نکته بسیار مهمی اشاره کرده اید
اینکه به این فهم در مدیریت یک سازمان برسیم که مدیران بد را بتوانیم تشخیص دهیم لازم هست ولی کافی نیست.
از شما و تمام دوستانی که این مقاله را می خوانند تقاضا دارم پیشنهاد خود را در مورد حل این مسئله در سازمانهای ایران مطرح نمایند.
به شدت از طرح به این زیبایی مسئله به این مهمی لذت بردم.
حل این مسئله تقریبا از اختیار ما کارشناسان و مدیران پایین دست خارج است این مدیران ارشد و رهبران سازمانها هستند که باید با خواندن مقالات اینچنینی به ضعف های خود پی ببرند اما افسوس که در ایران رهبران سازمانها معمولا خیلی کم مطالعه می کنند و به قول معروف حاجی بازاری هستند. شما چه انتظاری می توانید از اینگونه رهبران داشته باشید دوست گرامی
موافقم باهاتون اما ما نباید دست رو دست بزاریم و شاهد این وضعیت نابسامان باشیم باید تلاش کنیم یه راه حلی پیدا کنبم. که بتوانیم این آگاهی ها رو به این رهبران محترم برسونیم
دوست عزیز جناب احمدی ، نارسیس می گه :
لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد.
چه مثال عمیق و تامل برانگیزی!
عجب بحث جالبی باز کردین آقای دکامی واقعا ماها هممون یه جورایی درگیر این مشکل هستیم راه حل چیه چکار باید بکنیم
,واقعا چطور میشه دست این مدیران را جلوی مدیران ارشد رو کرد؟ هرچند که بعضی وقتها مشکل خود مدیران ارشد است اون وقت دست اونا رو جلوی کی رو کنیم؟ شاید لازم باشه بیاریم بشونیمشون سر کلاس (زورکی) بهشون آموزش بدیم چه شود یرخی از این رهبران سازمان فکر می کنند خدای استعداد و علم وصنعت هستند وگرنه اینقدر پیشرفت نمی کردند؟
با جمله آخرتون کاملا موافقم که برخی از رهبران به گذشته خود می بالند اما دمینگ استاد مسلم علم مدیریت که صنعت ژاپن رو متحول کرد می گه:
“مدیرانی که به سودآوری گذشته مغرورند همانند رانندگانی هستند که با آینه عقب رانندگی می کنند”
سپاسگزارم عالی بود
من فکر میکنم اشکال را باید در تربیت انسان از کودکی و دانشگاهای کشور دانست که به نکات اخلاقی و اصولی مدیریت توجه نمیکنند و متاسفانه شرکتهای بزرگ هم به صرف اخذ مدارک ارشد ومتوسطمهندسی و فنی توسط افراد سمت های مدیریتی را به آنها تقدیم میکنند. در حال حاضر اغلب مدیران دارای رشته های فنی هستند نه رشته های عالی دانشگاهی!!! و این یعنی معضلات مدیریتی کنونی.
منظورم در پیام قبلی رشته های عالی دانشگاهی مدیریتی بود(در پاراگراف اخر)
بسیار عالی و دقیق و مختصر شخصیت مدیر ناتوان را بیان کردید .. سپاس
با سلام
خواهشمندم در تایپ مقالات نظارت بر نوشتار از لحاظ املائی و تصحیح مدنظر قرار گیرد .. سپاسگزارم
سلام و سپاس از توجه شما
با سلام وتشکر از استاد بزرگوار بنظر بنده در ایران رویکردی علمی درهمه زمینه ها خصوصا مدیریت علمی نبوده وبیشتر مدیران از کانالهای سیاسیون ومذهبیون ویا از متخصصین تحت فرمان آنها انتخاب می شوند تا منافع حزبی و… را دنبال کنند وعمدتا با مهارتهای مدیریتی آشنایی ندارند وحتی برنامه ایی نیز برای تربیت مدیران توانمند وآموزش یا وجود ندارد ویا کمرنگ می باشد ولذا مدیران با سلایق وفرهنگ خانوادگی و محله ایی تصمیم گیری می کنند و نه تنها موجبات تربیت افراد توانمند نمی گردند بلکه افراد خود انگیخته را نیز فراری داده خامش می کنند البته مدیران توانمندی نیز هستند ولی بستر فعالیت چقدر آماده است خصوصا درشرکت های دولتی وخصولتی قابل تامل هست تجربه بنده گویای مشکلات فراوان دراین زمینه ونبود اراده ایی برای اصلاح می باشد وشعار بر شعور بیشتر غالب است ،آموزش های مهارتی آقای دکتر دکامی برای مدیران عالی هستند
روزی به یکی از همکاران گفتم مدیر جدید نه سواد دارد نه توان مدیریت و بنا به ملاحظات سیاسی منصوب شده گفت بهتر وقتی وظایفش را درست نداند کار ما راحت تر است.