منطق یا احساس؟

چرا ما با احساساتمان غریبه هستیم؟ چرا همه چیز را با منطقمان بررسی میکنیم و به دستور منطق این ساخته دست بشر عمل میکنیم؟ مگر جز این است که احساس از دل می آید و منطق از ذهن، جزاین است که احساس زاییده دل است و منطق زاییده ذهن.

 احساس از دل می آید از جایگاه خدا و ندای درون همان صدای خداست این صدا، صدای نیروی برتر و راهنمای ماست،  این صدا این ندا از دل بر می آید و چه بسیار انسان امروز به این صدا نیاز دارد. چیزی که در درون ما بوده و هست و خواهد بود بدون هیچ تغییری کامل،بی نقص وبی کم و کاست که همیشه بوده است فقط باید شنیده شود،دریافت شود و اجازه ظهور به آن داده شود.

اما منطق در ذهن ساخته میشود،ساخته دست بشر است، ساخته اجتماع، قوانین و مقررات،سنت ها،شواهد و دیده ها و هر چیزی که ما با آن رشد کرده ایم، اینها منطق را ساخته اند. منطق در مناطق مختلف دنیا متفاوت است چون زندگیها و قوانین متفاوت است چون رفتارها متفاوت است چون سنت ها متفاوت است. اما احساس درهمه جای این کره خاکی کاملا ثابت بدون تغییر ،یکنواخت ، برابر ،کاملا اصیل و ناب و یک دست است. شما هر کس رو در هر نقطه دنیا میتوانید دوست داشته باشید، بایک نگاه شیفته او شوید حتی اگر زبانش را ندانید،دینش را، فرقه و یا هر دسته بندی دیگری که با منطق ساخته شده اند را ندانید. هیچکدام ازاینها مانع احساس نیستند چون احساس صدای ناب خداست و در درون همه انسانها بوده،هست و خواهد بود. فقط باید شنیده شود. ولی شما تا زبان، دین سنت و چیزهایی از این دست را در یک اجتماع ندانید چطور میتوانید از منطقتان با او سخن بگویید؟

کدامیک منطق یا احساس؟

ما متاسفانه احساس را سرکوب میکنیم و می رویم به سمت منطق ساخته دست بشر،ساخته ذهن، اشتباهاتی که بشر مرتکب می شود از منظق ناشی میشود. محال است ندایی در درونت احساس کنی و کاری را انجام دهی و اشتباه باشد. برای شنیدن صدای خدا و ندای درون، باید ذهن آرام گیرد باید ساکت شود پرسه نزند قوانین را بررسی و تحلیل نکند فقط آرام گیرد بدون هیچ تلاشی در آنصورت ندای درون را خواهی شنید، شلوغی های ذهن، سرو صداهای ذهن مانعی است برای شنیده شدن صدای درون،برای شنیده شدن صدای دل و برای دریافت احساس.

تدبیر ما،منطق ما جز رنج، جز ترس برای ما چیزی نداشته و ندارد، احساس کنید،با احساس، با صدای دلتان زندگی کنید تا آرام گیرید،تا آرامش یابید. این ذهن است با منطقش که مدام ما را نگران گذشته و آینده میکند،ما را میترساند،محاسبه میکند،نتیجه میگیرد و سفارش میدهد و ما بی چون و چرا فرمانبرداریم،از ترس مدام در حال پرسه زدن و دویدن به هر سوییم تا فرمانها را به انجام رسانیم و  اینگونه ما برده ذهنمان شده ایم. ما پر از نگرانیهایی هستیم که ذهن برای ما ساخته است.

به قول مولانا که می گوید

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر     آرامتر از آهو بی باکتر از شیرم

هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

11 thoughts on “منطق یا احساس؟

  1. لیلا میگوید:

    بله منطق ما را نگران گذشته و آینده می کند.
    احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن زیباست.
    از لحظه لحظه ش باید لذت برد و اگر گرفتار منطق شدی همین لحظات رو بدون اینکه متوجه بشی از دست خواهی داد.

  2. مجید میگوید:

    بسیار عالی بود
    متاسفانه حساب کتابهای ذهن اجازه نمیده به احساسمون برسیم #-o
    چطور میتونیم ذهنمون رو آرام کنیم؟

  3. پان... میگوید:

    بسیار بسیار عالی و به قول یکی از دوستان در بالا شجاعانه
    آفرین به این همه استعداد شما لایق بهترینها هستی
    همیشه آرزوم برات بهترینهاست :x
    زندگیت پر از احساسات پاک :x

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *