تنها یک دسته از مدیران را نمیتوان حذف کرد؛ مدیرانی که ذهنشان مهمترین ابزار آنهاست و میتوانند چیزی بیشتر از آنچه در کتابهای مدیریتی نوشته شده، ارائه بدهند. آنها به محض اینکه از یک سازمان خارج شوند، با سیلی از تقاضاهای همکاری مواجه میشوند و میتوانند کارشان را در مجموعه دیگری ادامه بدهند. این دسته از مدیران مهارتهای مختلفی مثل مهارت ادراکی دارند. مهارتهای ادراکی یا مفهومی توانمندیهایی هستند که به مدیر کمک میکنند سازمانی یکپارچه ایجاد کند، در شرایط بحرانی بهترین واکنش را نشان بدهد و از منابعی که در اختیار دارد، بیشترین بازدهی را دریافت کند.
در مقالات قبلی، درباره مهارتهای سه گانه مدیریت توضیح دادیم و گفتیم که توانمندیهای ادراکی یکی از سهگانهها هستند. در این مقاله، توانمندیهای مفهومی را با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار میدهیم تا متوجه شوید چه چیزهایی را باید یاد بگیرید و چطور باید توانایی ادراکی خودتان را افزایش دهید.
تعریف مهارت ادراکی در مدیریت
انسانها مهارتهای ادراکی را از دوران کودکی یاد میگیرند. بنابراین بخشی از این توانمندیها در ناخودآگاه افراد نهادینه میشود و در بزرگسالی نیازی به یادگیری ندارد. به عنوان مثال کودک درک میکند وقتی مادرش در حال صحبت و بازی با اوست، باید لبخند بزند. این واکنشهای ساده در برابر رفتار و کلام دیگران، چیزی است که ما از کودکی یاد میگیریم.
با افزایش سن، مهارت ادراکی هم پیچیدهتر میشود. زمانی که شما وارد بازار کار میشوید، این پیچیدگی به اوج میرسد. در این مرحله باید از تمام توانمندیهای مفهومی و فنی خود برای موفقیت و دستیابی به اهداف فردی و سازمانی استفاده کنید. بعضی از این مهارتها در ناخودآگاه شما نهادینه شدهاند و بعضی دیگر به یادگیری و تمرین بیشتری نیاز دارند. اینجاست که باید به سراغ تعریف مهارت ادراکی در مدیریت برویم.
به عنوان مثال یک کارخانه بزرگ از اجزای مختلفی تشکیل شده است؛ از ابتدای تولید تا تحویل محصول نهایی به مشتری، فرایندهای پیچیدهای طی میشود. مدیری که ذهنش توانایی ادراک داشته باشد، در عین توجه به هر بخش از سازمان، کل منسجم آن را نیز در نظر میگیرد و به ارتباط بین اجزا توجه میکند. به عنوان مثال او میداند که اگر یکی از دستگاههای خطوط تولید ایراد داشته باشد و مشکلی در روند تولید ایجاد کند، سایر قسمتهای کارخانه هم تحت تأثیر قرار میگیرد؛ از بخش فروش و بازاریابی گرفته تا پشتیبانی و ضمانت محصول.
تفاوت مدیر معمولی و مدیر دارای مهارتهای ادراکی
مهارت ادراکی مدیر به شناختن مسائل و ارتباط بین آنها محدود نمیشود. او با درکی که از شرایط کنونی دارد، میتواند برای حرکت صعودی و حل مشکلات استراتژی بچیند؛ استراتژیهایی که قابل اجرا و کارساز هستند و میتوانند سازمان را از دل بحران بیرون بکشند. بیایید با ادامه مثال خرابی دستگاه، تفاوت مدیر ادراکی و مدیر معمولی را توضیح بدهیم.
مدیر معمولی میداند که دستگاه خراب است و گزارشهایی مبتنی بر نارضایتی مشتریان از ایراد محصولات دریافت کرده است. او درخواست خرید یک دستگاه جدید را ثبت میکند و احتمالا به منابع مورد نیاز برای تعویض دستگاه و موجودی یا عدم موجودی منابع توجهی ندارد. فقط منتظر میماند تا دستگاه تعویض شود و اثراتی که تا زمان تعویض دستگاه، در بخشهای مختلف کارخانه ایجاد میشود را نیز در نظر نمیگیرد.
مدیری که مهارت ادراکی دارد، ابتدا همه جوانب را بررسی میکند تا بفهمد خرابی دستگاه روی چه بخشهایی تأثیر گذاشته و چه مشکلاتی در کارخانه ایجاد کرده است. سپس اقدامات لازم برای تعمیر یا تعویض دستگاه را انجام میدهد و مطمئن میشود منابع مورد نیاز این کار وجود دارد تا در صورت کمبود منابع، راه دیگری برای حل مشکل پیدا کند. بعد از آن با همکاری بخش پشتیبانی راهکاری برای پاسخگویی و جلب رضایت مشتریان ناراضی پیدا میکند. در نهایت به کمک مدیر بخش بازاریابی سعی میکند استراتژی مناسبی برای افزایش فروش و جبران بدنامی حاصل از ایراد محصولات بچیند و محصولاتی که بعد از تعمیر یا تعویض دستگاه تولید شدهاند را به بازار تزریق میکند. مدیر ادراکی حتی اگر لازم باشد، محصولات بیکیفیت را از بازار جمع میکند و به انبار کارخانه برمیگرداند تا تعمیر شود و دوباره به دست مشتریان برسد.
آنچه گفتیم، یک مثال ساده و کلی بود که صرفا برای درک بهتر مفهوم مهارتهای ادراکی ارائه شد. تفاوت مدیرانی که مهارت ادراکی دارند، حتی در فرایندهای جزئی و شیب صعودی یا نزولی پیشرفت سازمان هم مشخص میشود.
البته دقت داشته باشید که شما به عنوان مدیر باید مهارت های نرم مدیران و انواع مهارت های فنی را نیز بشناسید و در حد نیاز در خود رشد دهید.
۷ مهارت ادراکی
مدیرانی که مهارت ادراکی دارند، بر چالشها احاطه پیدا میکنند، ابعاد مختلف آنها را مورد بررسی قرار میدهند و سپس با یک راهکار قابل اجرا و خلاقانه به سراغ حل آنها میروند. برای اینکه چنین مدیری باشید، به مهارتهایی که در ادامه نام میبریم، نیاز خواهید داشت.
1. تصمیمگیری
انتخاب بین «الف» و «ب» در نگاه اول ساده به نظر میرسد؛ اما وقتی درکنار هرکدام چند شرط ظاهر میشود، فرصت فکر کردن درباره این شرطها وجود ندارد و عواقب تصمیم هم روی سرنوشت کل سازمان تأثیر میگذارد، سادگی اولیه از بین میرود. در این حالت دیگر نمیتوانید با تکیه بر بخت و اقبال، الف یا ب را انتخاب کنید. باید تصمیمی عاقلانه بگیرید و عواقب آن بپذیرید.
مهارت تصمیمگیری یعنی بتوانید همه گزینههای پیش رو را در نظر بگیرید. سپس مهمترین ضعفها، قوتها و شرایط هر گزینه را بدون درگیر شدن با حواشی و نظرات شخصی، بسنجید. بعد از آن گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید و با بررسی وضعیت موجود، نتیجه احتمالی تصمیم را پیشبینی کنید. در نهایت، تصمیمی که گرفتهاید را در سازمان اجرا کنید. در حین اجرا هم نباید دچار تردید شوید، زیرا زمان تصمیمگیری تمام شده و فقط باید با عواقب خوب یا بد آن مواجه شوید.
2. برقراری ارتباط
برقراری ارتباط و مهارتهای بین فردی یک مهارت ادراکی مهم برای مدیران است. آنها باید بدانند چطور برای اولین بار و در دفعات بعدی با دیگران ارتباط برقرار کنند. بسنجند که رفتار و صحبتشان چه تأثیری روی طرف مقابل میگذارد و چطور میتوانند طرف مقابلشان را متقاعد کنند تا به میل خودش، در مسیر دستیابی به اهداف مشترک همراه شود. این طرف مقابل میتواند هرکسی باشد؛ از همکاری که قصد دارید یک شراکت جدید با او شروع کنید تا کارمندی که در سازمانتان کار میکند.
3. همدلی با دیگران و انگیزه دادن به آنها
ایجاد انگیزه یکی از الزامهای موفقیت یک مدیر است. سازمانی که کارکنان باانگیزه نداشته باشد، شبیه به ماشین خاموشی است که در مسیر سرپایینی قرار گرفته و فقط به این خاطر حرکت میکند. همانطور که ماشین خاموش بعد از پایان شیب میایستد، سازمان بیانگیزه هم به محض پایان شرایط کاری آسان، از پا در میآید.
انگیزه دادن بیشتر از چیزی است که در فیلم «گرگ وال استریت» میبینیم. در این فیلم مدیر برای انگیزه دادن به کارکنانش، آنها را به یکباره دور هم جمع میکند، با صدای بلند سخنان انگیزشی میگوید، دستهایش را مشت میکند و با وعده درآمد بیشتر آنها را تحریک میکند تا با مشتریان تماس بگیرند و بازاریابی کنند. این متد فقط در چند دقیقه اول، انگیزه کارکنان را به اوج میرساند، اما بعد از فروکش کردن هیجان اولیه، دیگر خبری از انگیزه و اشتیاق برای کار نخواهد بود.
برای انگیزه دادن به کارکنان، ابتدا باید با آنها همدلی کنید. ضعفها و قوتهایشان را بشناسید و به آنها در جهت پیشرفت کمک کنید. وقتی کارمندان متوجه شوند شما به آنها اهمیت میدهید، برای پیشرفتشان ارزش قائلید و درآمد تنها چیزی نیست که به آن توجه میکنید، چراییهای بیشتری برای همکاری با شما پیدا میکنند و انگیزه میگیرند. اینکه بدانید چطور باید به کارکنانتان انگیزه بدهید یک مهارت ادراکی مهم است.
4. خلاقیت
تفکر خلاق به مدیر کمک میکند خارج از چارچوب بازی کند. او برای حل چالشها به آنچه دقیقا مقابل چشمانش قرار دارد، محدود نمیشود و راه حلهایی را پیدا میکند که به شیوهای متفاوت مشکل را از پیش رو برمیدارند.
تفکر خلاق، فقط مهارت ادراکی مدیریت نیست و هرکسی میتواند با خلاقیت خود نقش موثری در سازمان ایفا کند. افراد خلاق سعی میکنند از دل بحران هم سود به دست آورند؛ به عنوان مثال بسیاری از کسب و کارهایی که در دوره کرونا نمیتوانستند محصولشان را بفروشند، به تولید لوازم ضرور برای این دوره مانند ماسک، ضدعفونیکننده و لوازم بهداشتی روی آوردند و توانستند سود کنند. حتی لوازم جدیدی مانند «گیره نگهدارنده ماسک» در پشت سر هم در این دوران ابداع شد.
5. مدیریت بحران
هنگام طوفان، بوتههای کوچک معمولا با اولین باد شدید از جا کنده میشوند و خود را به دست طوفان میسپارند، اما درختانی که ریشه عمیقی در خاک دارند، در برابر طوفان مقاومند و از پا در نمیآیند. حکایت بحران در سازمان هم مثل همان طوفانی است که در دشت رخ میدهد.
مدیرانی که مهارت ادراکی ندارند، هنگام بروز مشکل، دست و پایشان را گم میکنند و دست به هرکاری میزنند که فقط از مسئله فرار کنند. آنها تصور میکنند هرچقدر بیشتر از منابع سازمان استفاده کنند، سریعتر از بحران خارج میشوند. این اضطراب و بیبرنامگی در نهایت منابع سازمان را تمام میکند و نتیجهای جز ورشکستگی یا شکستهای سنگین مادی و غیرمادی به دنبال نخواهد داشت.
مدیران ادراکی، در مواقع بحران، آرامششان را حفظ میکنند و تنشهای موجود در سازمان را هم آرام میکنند تا بتوانند منطقی فکر کنند و تصمیم بگیرند. سپس با همکارانشان مشورت میکنند تا بهترین گزینهها برای مقابله با وضعیت موجود را پیدا کنند. در نهایت استراتژی مناسبی برای خروج از بحران میچینند و با اجرای آن سعی میکنند همه چیز را به وضعیت عادی برگردانند.
6. صداقت
مدیرانی که مهارت ادراکی دارند به خوبی میدانند که بار کج هیچوقت به مقصد نمیرسد. آنها با تمام کارمندان، مشتریان و همکارانشان صادق و شفاف هستند. در کارشان هیچ حیله و نیرنگی وجود ندارد و میدانند که هیچ سرمایهای ارزشمندتر از اعتماد دیگران نیست. درستکاری از نشانههای مدیر شجاعی است که درک درستی از مدیریت، زندگی و کار کردن دارد.
7. مهارت حل مسئله
مدیرانی که مهارتهای ادراکی خوبی دارند، میتوانند تشخیص بدهند مسئله کنونی چیست و چه راهکاری برای آن وجود دارد. مدیران غیرحرفهای تصور میکنند افزایش فروش و سود سازمان تنها مسئله سازمان است و هیچوقت هم تغییر نمیکند. در مقابل، مدیران ادراکی میدانند که هرچیزی در سازمان میتواند یک مسئله باشد؛ از رضایت کارمندان در محیط کار گرفته تا شیوه توزیع محصولات در نمایندگیها و رساندن به دست مشتری. این افراد میتوانند تشخیص بدهند در هر لحظه چه مسائلی وجود دارد و حل کدام مورد در اولویت است.
مثال برای مهارت ادراکی
در قسمت قبل سعی کردیم با مثال برای مهارت ادراکی، انواع مختلف این مهارتها را توضیح بدهیم. در این بخش یک تجربه کاری جالب از رستورانی در آمریکا را به عنوان مثال برای مهارت ادراکی تعریف میکنیم تا شما متوجه شوید این توانمندیها چطور به مدیران برای نجات سازمانشان کمک کردند.
اسبارو (Sbarro) یکی از رستورانهای زنجیرهای بینالمللی است که تا سال ۲۰۱۱ توانست بیش از ۶۰۰ شعبه در کشورهای مختلف تأسیس کند. این رستوران کار خود را از سال ۱۹۵۶ آغاز کرد، اما در سال ۲۰۱۱ اعلام ورشکستگی کرد.
مدیران این رستوران بدون اینکه از مهارتهای ادراکی استفاده کنند و تفکر خلاق خود را به کار بگیرند، تلاش کردند و نتیجه این شد که رستوران توانست سه سال دیگر هم به کارش ادامه بدهد، اما دوباره در سال ۲۰۱۴، خبر ورشکستگی اسبارو منتشر شد. در نهایت مهارت ادراکی مدیران و تفکر خارج از چارچوب به آنها کمک کرد که به جای تمرکز روی بحرانهای مالی، به تغییر دکوراسیون و طراحی شعب فکر کنند. مشتریان هم از این تغییرات تازه استقبال کردند.
این رستوران به حدی قدرت گرفت که حتی در دوره پاندمی هم آسیب ندید و همچنان به کار خود ادامه داد. اسبارو هنوز هم یک رستوران زنجیرهای مشهور است که غذاهای ایتالیایی سرو میکند.
دلیل اهمیت مهارت ادراکی در مدیریت چیست؟
مهارت ادراکی در مدیریت کاربردهای بسیاری دارد و میتواند شما را به یک مدیر موفق و حرفهای تبدیل کند. در ادامه دلایل اهمیت این مهارتها در هدایت سازمان را ارائه میدهیم.
- تصمیمگیری صحیح در موقعیتهای مختلف سازمان
- تعامل موثر با کارکنان و ایجاد ارتباط باکیفیت با آنها که نتایجی چون افزایش بهرهوری و رضایت شغلی به دنبال دارد
- توانایی عبور از شرایط بحرانی با کمترین میزان خسارت
- استفاده بهینه از منابع برای به دست آوردن بهترین نتایج
- توانایی بررسی جوانب مختلف مسائل گوناگون و ارائه راه حل برای آنها
- تشخیص ارتباط بین بخشهای مختلف سازمان و بهینهسازی ارتباطات و فرایندهای درون سازمانی
این موارد تنها چند نمونه از دلایل اهمیت مهارت ادراکی در مدیریت است؛ البته باید توجه داشته باشید که این مهارتها به تنهایی برای موفقیت در مدیریت کفایت نمیکنند.
چطور مهارتهای ادراکی خود را تقویت کنیم؟
هرکدام از افراد در بعضی از مهارتهای ادراکی ضعف دارند و بر بعضی دیگر مسلط هستند. برای تقویت توانمندیهای مفهومی، ابتدا باید ضعفها و قوتهایتان را شناسایی کنید. از نقاط قوتتان برای مدیریت حرفهای استفاده کنید و برای بهبود نقاط ضعف خود تلاش کنید.
در ادامه به چند راهکار برای تقویت مهارتهای ادراکی اشاره میکنیم.
- پای میز مذاکره بنشینید و از صحبت و تعامل با دیگران نهراسید.
- از پشت میز و اتاقتان بیرون بیایید و با کارمندان سازمان در تعامل باشید.
- در حد توان خود ریسک کنید و مسائل را به شیوهای متفاوت حل کنید.
- رهبری کنید. به تیمتان انگیزه بدهید، آنها را در مسیر صحیح هدایت کنید و احساس همدلی داشته باشید.
- مسئولیت یک پروژه را برعهده بگیرید و آن را در موعد مشخص تمام و کمال تحویل بدهید.
- شرح شغلها و نمودارهای سلسله مراتب سازمانی را بخوانید و با بخشهای مختلف مجموعه آشنا شوید تا به ارتباط بین آنها پی ببرید. مطمئن شوید سازمانتان در ذهن شما به شکل یک کل منسجم است که جزئیات مشخصی دارد، ترسیم شده است.
- بهروز باشید. از اخبار بازار دور نمانید. سعی کنید فرصتهای جدید برای کسب درآمد در صنعت خود را بشناسید و از آنها استفاده کنید.
اگر شما هم راهکاری برای تقویت مهارتهای ادراکی میشناسید، تجربیات خود را در بخش کامنتها با ما و سایر همراهان مرکز مدیریت کاربردی ایران، در میان بگذارید.
مدیری که مهارت ادراکی دارد، مدیری محبوب است
مدیری که بر مهارتهای ادراکی مسلط است، به قلب کارمندان راه پیدا میکند و همچنین میتواند استراتژیهای درستی برای دستیابی به اهداف سازمانی بچیند. این موارد، همان نکاتی است که یک مدیر برای موفقیت و محبوبیت به آنها نیاز دارد. یادگیری توانمندیهای مفهومی مثل خواندن یک جزوه یا کتاب، حفظ کردن جملات و امتحان دادن و قبول شدن نیست. این مهارتها با فکر، رفتار و کلام شما در ارتباط هستند؛ پس جای تعجب ندارد که یادگیری آنها به زمان و تمرین زیادی نیاز داشته باشد. در ابتدا شما آگاهانه تمرین میکنید که یک مدیر ادراکی باشید، اما بعد از مدتی، بخشی از ذهن شما به صورت ناخودآگاه از این توانمندیها استفاده میکند. آن وقت دیگر هیچوقت نمیتوانید یک مدیر معمولی باشید!
ما در دورهها و مقالات مرکز مدیریت کاربردی ایران، درباره علم مدیریت صحبت میکنیم، اما بیشتر از دانش تئوری، روی کاربرد مفاهیم تمرکز داریم. با آموزشهای رایگان و غیر رایگان مرکز مدیریت کاربردی ایران، بهروز میمانید و مدیری میشوید که همیشه یک گام از سازمان خود جلوتر است.
اشتراک ها: مهارت های 3 گانه مدیریت برای مدیران حرفه ای [دیدگاه رابرت کاتز]
اشتراک ها: مهارت فنی چیست؟ راهنمای جامع برای مدیران ایرانی
مثالی که برای مهارت ادراکی بیان کردید کارآمد و مفید بود.
با تشکر
سپاسگزاریم