مدیریت چیست و مدیر کیست؟ دو مورد از پایهایترین سوالهای موجود هستند. هر نظارتی مدیریت نیست و هرکس در رأس یک مجموعه یا گروه قرار دارد، مدیر نیست! افرادی که قصد دارند وارد حوزه مدیریت شوند، ابتدا باید به تعریف دقیقی و ذهنیت درستی درباره آن برسند. این ذهنیت و درک درست میتواند تفاوت بین مدیران موفق و ناموفق را مشخص کند.
زیرا افرادی که میدانند مدیریت چیست و مدیر کیست، مسیر صحیح تبدیل شدن به یک مدیر حرفهای را طی میکنند، اما افرادی که ذهنیت درستی از این شغل و مهارت ندارند، صرفا به نظارت بسنده میکنند و تنها به یک رییس تبدیل میشوند!
در این مقاله به صورت کاربردی، جزئیات مدیریت را بررسی میکنیم و مفاهیمی که باید بدانید را با مثال و نکات طلایی ارائه خواهیم داد. بعد از مطالعه این مقاله، میدانید تا چه اندازه یک مدیر حرفهای هستید و چه چیزهایی را باید یاد بگیرید و چطور آینده شغلی و پیشرفتتان را تضمین کنید.
مدیریت چیست؟
پاسخهای متفاوتی برای سوال مدیریت چیست و مدیر کیست، وجود دارد. بعضی از این پاسخها، تعریف مدیریت را ارائه میدهند و بعضی مفهوم را بررسی میکنند. ما برای درک بهتر و جامعتر، ابتدا تعریفی تئوری از مدیریت ارائه میدهیم و سپس مفهوم آن را با دیدگاههای مختلف بررسی میکنیم.
بسیاری از افراد مدیریت را به این شکل تعریف میکنند: به کار گرفتن منابع مادی و غیرمادی برای دستیابی به اهدافی که برای سازمان تعیین شده. این تعریف درست است اما کامل نیست. تعریف کامل عبارت است از:
مدیر کیست؟
مدیر فردی است که بین بخشهای مختلف نیروی انسانی هماهنگی ایجاد میکند تا اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف سازمانی را انجام بدهند. همچنین برای تخصیص منابع مورد نیاز نیروی انسانی برنامهریزی میکند. با این کار هماهنگی بین منابع که در قسمت قبلی درباره آن صحبت کردیم، ایجاد میشود و سازمان میتواند با بالاترین بازدهی به فعالیتش ادامه بدهد.
همه ما، فارغ از اینکه در حوزه مدیریت فعالیت داریم یا نه، به نوعی مدیر هستیم. به عنوان مثال در زندگی شخصی، استعدادها، توانمندیها، زمان و سرمایه منابعی هستند که در اختیار داریم. ما برای آنها برنامهریزی میکنیم تا با استفاده بهینه و هماهنگ از این منابع، به اهدافمان برسیم.
این همان پاسخی است که برای سوال «مدیر کیست؟» ارائه دادیم. ما در خانواده، روابط اجتماعی و عاطفی، رفتار با فرزندان، کنترل احساسات، پیش بردن کارها و تخصیص دادن زمان به هرکدام از فعالیتهای مهم، مدیریت میکنیم، حتی اگر خودمان از این موضوع آگاهی نداشته باشیم.
مدیران بزرگ و حرفهای، به این سطح ابتدایی بسنده نمیکنند. آنها به دنبال یادگیری میروند و مدیریت را میخوانند و اجرا میکنند تا بتوانند از آن استفاده کنند. آنها به خوبی میدانند یک مدیر چه ویژگیها و توانمندیهایی دارد و توانمندیهای خودشان را هم میشناسند. پس میتوانند قوتهایشان را پررنگتر کنند و آنچه که نمیدانند را نیز یاد بگیرند. همین ابتدای مقاله پیشنهاد می کنیم مقاله اصول مدیریت را مطالعه کنید.
تعریف مدیریت از جنبههای مختلف
مفهوم مدیریت را میتوان با جزئیات بیشتر در جنبههای مختلف بررسی کرد. تعریفهایی که در ادامه ارائه میدهیم، دیدگاه جامعی از این شغل در ذهن شما ایجاد خواهد کرد.
1- مدیریت به عنوان یک فرایند
این شغل شامل مجموعههای از فعالیتهای مرتبط هستند که منجر به نتیجه مشخصی میشوند؛ این همان تعریف فرایند است. مدیریت فرایندی مستقل در سازمان است که شامل برنامهریزی، سازماندهی، اجرا و کنترل میشود. این فرایند با هدف دستیابی به اهداف سازمانی صورت میگیرد و برای اجرای آن از نیروی انسانی و منابع مادی استفاده خواهد شد. فرایند مدیریت هیچوقت به پایان نمیرسد؛ مدیران مدام در حال شناسایی مسائل هستند و اقدامات لازم را برای حل آنها انجام میدهند.
2- مدیریت به عنوان یک فعالیت
مدیریت کاری است که مدیر انجام میدهد و فعالیتهای روزانه او را در بر میگیرد؛ پس میتوانیم آن را به عنوان یک فعالیت یا مشغله هم در نظر بگیریم. دریافت اطلاعات، پردازش و انتقال آنها به دیگران در جلسات، تصمیمگیری و فعالیتهای بین فردی از جمله مشغلههای روزمره یک مدیر هستند.
3- مدیریت به عنوان یک علم
مدیریت شاخهای از علم است که افراد میتوانند در موسسات آموزشی و دانشگاهها به تحصیل در آن بپردازند. آنها در این رشته اصول پایه دانش مدیریت، رفتارهای مدیریتی و روشهایی برای ارائه بهترین عملکرد را یاد میگیرند. در حال حاضر، سازمانهای مختلف، مدرک تحصیلی معتبر در این حوزه را به عنوان یکی از معیارهای استخدام برای پوزیشنهای مدیریتی در نظر میگیرند.
البته همه علم مدریت در تحصیلات آکادمیک خلاصه نمیشود. بخش مهمی از این دانش، عملی است و به تجربیاتی که مدیران در روند کار به دست میآورند، برمیگردد. به عنوان مثال شما در دانشگاه اصول برخورد با نیروی انسانی را یاد میگیرید، اما تا زمانی که به صورت مستقیم با افراد سروکار نداشته باشید، با شیوه عملی برقراری ارتباط درست آشنا نخواهید شد. علم شما زمانی کامل میشود که اطلاعات داشته باشید و از آن به صورت کاربردی استفاده کنید.
4- مدیریت به عنوان یک تیم
در بسیاری از سازمانها، مدیریت نه فقط وظیفه یک نفر، بلکه وظیفه یک تیم است. هرکدام از اعضای این تیم بخشی از سازمان را در جهت دستیابی به اهداف هدایت میکنند و در عین حال عملکردشان با یکدیگر هم هماهنگ است. در سازمانهایی که توسط تیم هدایت میشوند، همه سطوح مدیریتی در این تیم قرار میگیرند؛ از مدیران بالارده سازمانی گرفته تا مدیرانی میانی و سرپرستها.
5- مدیریت به عنوان یک هنر
هنر یعنی شما از دانش و مهارتتان برای رسیدن به یک هدف استفاده کنید؛ این هدف میتواند خلق مجسمه باشد یا ایجاد بیشترین بازدهی در سازمان. در ادامه به ویژگیهای یکسانی که بین مدیریت و شاخههای مختلف هنر وجود دارد، اشاره میکنیم
- دانش کاربردی: فعالان هر دو حوزه باید درباره کارشان اطلاعاتی کاربردی داشته باشند و بتوانند این اطلاعات را به صورت عملی مورد استفاده قرار دهند.
- سبک شخصی: با وجود اینکه همه هنرمندان اطلاعات مشترکی را دریافت میکنند، اما هرکدام از آنها سبک شخصی خودشان را دارند. مثلا استاد فرشچیان و کمالالملک، هر دو اساطیر نقاشی ایران هستند، اما هرکدام از آنها سبک شخصی خودشان را دارند. این سبک به نوعی امضایی است که روی کارهایشان میزنند و باعث انحصار آنها میشوند. در مدیریت هم مدیران باید سبک شخصی خودشان را داشته باشند و با استفاده از آن، فعالیتهای لازم برای هماهنگسازی و هدایت سازمان را انجام بدهند.
- خلاقیت: هنرمندان تلاش میکنند چیزی را خلق کنند که تاکنون وجود نداشته یا اگر وجود داشته، به شکل دیگری بوده است. مدیران هم در کارهایشان خلاقیت به خرج میدهند تا بهترین روش برای دستیابی به اهدافششان را پیدا کنند.
با توجه به این دیدگاهها تاحدی ذهنیت بازی درباره اینکه مدیریت چیست و مدیر کیست به دست آوردهاید.
۳ مفهوم اصلی در مدیریت
مدیریت ابعاد مختلفی دارد؛ از هر بُعدی که به آن نگاه میکنید، اطلاعات تازهای به دست میآورید و ممکن است تعریف مدیریت در ذهنتان تغییر کند. برای ایجاد ذهنیت بهتر درباره مدیریت، سه مفهوم کلیدی در این زمینه را بررسی میکنیم که میتوانند سایر بخشهای این تعریف را هم پوشش دهند. با توجه به این سه مفهوم، راحتتر درک میکنید مدیریت چیست و مدیر کیست.
1- نظارت
مدیر باید روی اوضاع سازمان و فعالیت کارکنان نظارت داشته باشد، اما این به معنای کنترلگری نیست. خوب است که در پاسخ به سوال «مدیریت چیست و مدیر کیست» به تفاوتهای مدیریت و ریاست هم اشاره کنیم. رییس فردی است که تلاش میکند با کنترل کامل زیردستان، برتریاش را ثابت کند و نشان بدهد بر مسند قدرت سازمان نشسته است. در مقابل مدیر، فقط برای کمک کردن به کارکنان روی کارهای آنها نظارت میکند.
یک مدیر حرفهای در فرایند نظارت به فاکتورهایی که در ادامه بیان میکنیم، توجه میکند.
- کارمندان میدانند دقیقا چه کارهایی باید انجام بدهند.
- آنها چرایی محکمی برای انجام کارهایشان دارند و میدانند وظیفهشان چه تأثیری در فرایند کلی سازمان دارد. وظایف مدیر در سازمان مقوله ای است که هر مدیری باید همیشه در نظر داشته باشد.
- کارمندان و سرپرستانشان، در بازههای زمانی منظم عملکردشان را ارزیابی میکنند و در حال پیشرفت هستند.
مدیران هنگام نظارت متوجه عملکرد کارکنان نیز خواهند شد. در نتیجه اگر عملکرد فردی مشکل داشته باشد، در جهت رفع مشکل به او کمک میکنند. اگر بعد از آن، ضعف فرد همچنان ادامه داشته باشد، تصمیم جدیتری درباره اخراج یا تنبیه او میگیرند. برای آموزش بیشتر در این ارتباط می توانید به مقاله ارزیابی عملکرد کارکنان مراجعه کنید.
2- برنامهریزی
مدیران حرفهای اول استراتژی میچینند، سپس برای اجرای استراتژی برنامهریزی میکنند، در نهایت وارد فرایند اجرا میشوند و تا رسیدن به هدف، به برنامهها متعهد میمانند. برنامهریزی یک فعالیت مستمر و ادامهدار است. مدیران حرفهای میدانند شروع اجرای برنامه، به معنی پایان برنامهریزی نیست؛ زیرا احتمال دارد در روند کار متوجه شوند تغییراتی لازم است و آنها را اعمال کنند.
در هر برنامه باید مشخص باشد که برای اجرای هر پروژه، چه تیمی شامل چه افرادی باید چه کارهایی را در چه زمانی و کجا انجام بدهند تا به چه هدفی برسند. یک بار دیگر جمله قبل را بخوانید و ۶ بخش اصلی برنامهریزی را مرور کنید.
3- تعامل با نیروی انسانی
در بسیاری از پاسخهایی که درباره سوال مدیریت چیست و مدیر کیست میخوانیم، نیروی انسانی به عنوان بخشی از منابع در نظر گرفته شده که باید برای رسیدن به هدف مورد استفاده قرار بگیرد. اما نیروی انسانی سرمایه زنده سازمان است و با سایر منابع تفاوت دارد.
مدیران حرفهای میدانند کارمندانشان ماشین پولسازی سازمان نیستند؛ این دسته از مدیران کارمندان را به عنوان افرادی میشناسند که به آنها کمک میکنند به اهداف سازمانشان برسند و سودآوری داشته باشند. این دیدگاه باعث میشود همیشه قدردان باشند. در نتیجه مراقب خواهند بود با نیروهایشان تعامل سازنده داشته باشند و مزایای کافی را نیز به آنها ارائه میدهند.
مدیر حرفهای چه ارزش افزودهای برای سازمان دارد؟
بعضی از افراد بدون اینکه دانش مدیریت را بدانند و فقط بخاطر اینکه صاحب یک کسب و کار هستند، مدیریت آن را نیز برعهده میگیرند. اما گروهی از صاحبین کسب و کار هم هستند که به جای خودشان، مدیران حرفهای برای سازمان استخدام میکنند. برای اینکه بفهمیم برای گروه دوم، علت استخدام نیروی مدیریت چیست و چرا گروه اول اشتباه میکنند، باید ارزش افزودهای که مدیران حرفهای برای سازمان ایجاد میکنند را مورد بررسی قرار بدهیم.
بیایید جمله بالا را کمی دقیقتر بررسی کنیم. لیستی که در پایین میخوانید، مهمترین ارزشهای افزودهای است که یک مدیر میتواند برای سازمان داشته باشد.
- مدیر حرفهای در فرایند استخدام به اندازه کافی (و نه وسواسگونه) سختگیری میکند تا بهترین افراد را برای سازمان استخدام کند. بنابراین سازمان را از هزینهها و زمانی که برای نیروهای بد صرف میشود، نجات میدهد.
- بعد از جمعآوری بهترین تیم، مطمئن میشود تا آموزشهای لازم با بالاترین کیفیت به اعضای سازمان ارائه شده است. همچنین اطمینان حاصل میکند که منابع کافی در اختیار اعضا قرار میگیرد و به آنها انگیزه میدهد. بعد از انجام این کارها میتواند بهترین عملکرد را از تیمهای مختلف سازمان انتظار داشته باشد و در اغلب موارد هم این انتظار، برآورده میشود.
- مدیر حرفهای با خلاقیت و بهینهسازی فرایندها، هزینهها را کاهش میدهد. او سعی میکند با هزینهای که صرف میکند، بالاترین بازدهی را به دست آورد.
- یک مدیر حرفهای، ساختاری سالم و کاربردی برای سازمان ایجاد میکند. در نتیجه فرایندها به صورت خودکار و سیستماتیک پیش میروند.
ارزش افزودهای که یک مدیر حرفهای برای سازمان ایجاد میکند، به بازه حضور او در سازمان محدود نمیشود. مثلا اگر ساختار درستی برای مجموعه ایجاد کرده باشد و خودش سازمان را ترک کند، باز هم فرایندها به شیوه قبلی پیش میروند و به مشکل نمیخورند. البته میزان حرفهای بودن مدیر بعدی هم اهمیت بسیاری دارد. چه بسیار سازمانهایی وجود دارند که بخاطر مدیریت حرفهای به بیشترین میزان سوددهی رسیدهاند، اما بعد از خروج این فرد و سوء مدیریتی که بعد از او به وجود آمده، سودشان را از دست دادهاند و وارد ضررهای هنگفت شدهاند.
مهارتهای ضروری در مدیریت چیست؟
مهارتهای ضروری برای مدیریت بسیار متنوع هستند. هرکدام از این مهارتها برای بعضی از افراد نقطه ضعف و برای بعضی دیگر نقطه قوت است. به عنوان مثال منظم بودن یکی از مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت محسوب میشود؛ افرادی که ذاتا منظم هستند و به نظم عادت دارند، تصور میکنند این یک ویژگی بدیهی است. آنها نیازی به تمرین این ویژگی ندارند. در مقابل افراد بینظم باید با برنامهریزی و تمرین این نقطه ضعفشان را از بین ببرند تا بتوانند به مدیر حرفهای تبدیل شوند.
مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت اکتسابی هستند. پس یا شما این مهارتها را دارید و باید از آنها استفاده کنید یا باید آنها را یاد بگیرید.
- ارتباطسازی و حفظ روابط به شیوه موثر
- توانمندی حل مسئله
- خلاقیت
- نظم
- مدیریت پروژه
- مهارت تدوین استراتژی و اهداف
- توانایی برنامهریزی
- اعتماد به نفس و عزت نفس
- مهارت تفویض اختیار
- سازگاری شغلی
- توانایی انگیزه دادن به دیگران
- توانایی رهبری
- مدیریت زمان
- مربیگری
- همدلی
- شنیدن فعال
این موارد تنها نمونههایی از مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت هستند. وقتی با کسب تجربه متوجه شوید مدیریت چیست و مدیر کیست، میتوانید لیست جامعتری درباره مهارتهای مورد نیاز برای این موقعیت شغلی بنویسید؛ البته فراموش نکنید که آنچه بیشتر از نوشتن مهارتها اهمیت دارد، یاد گرفتن آنها به صورت کاربردی است.
مهارت های ۳ گانه مدیریت از دیدگاه رابرت کاتز را در مقاله ای دیگر میتوانید به تفصیل بررسی کنید.
5 تکنیک طلایی مدیران کارکشته
مدیران حرفهای هم آموزشهای مدیریت را دیدهاند و از همان مفاهیم به صورت کاربردی استفاده میکنند، اما تجربه طولانی به آنها کمک کرده است به تکنیکهای طلایی برای موفقیت برسند. این تکنیکها راز سر به مُهر نیستند، اما مدیران موفق، به اهمیتشان پی بردهاند و یاد گرفتهاند به درستی از آنها استفاده کنند. در ادامه بررسی میکنیم ۵ تکنیک طلایی مدیریت چیست.
1- استفاده از خدمات کوچینگ
یک کتاب رمان را تصور کنید. اگر نویسنده این کتاب را از زبان یکی از شخصیتها نوشته باشد، به توصیف موقعیتی که همان شخصیت در آن حضور دارد، محدود خواهد شد. اگر از زبان راوی، داستان را روایت کند، میتواند در هر زمان که لازم است با شخصیتهای مختلف همراه شود و آنها را توضیح بدهد.
در زندگی شخصی و کاری هم چنین فرایندی وجود دارد. شما، دیدگاه اول شخص به زندگی دارید و به صورت کامل در جریان امور و شرایط خودتان هستید، اما کوچ شبیه به یک راوی در داستان است. او از بیرون به زندگی شما نگاه میکند و میتواند قسمتهایی که نمیبینید را ببیند و درباره آنها صحبت کند.
در واقع کوچها میتوانند شما و توانمندیهایتان را به خودتان نشان بدهند و کمک کنند از این توانمندیها، برای مدیریت مجموعه استفاده کنید. این امر مهم باعث میشود مدیران حرفهای، جلسات منظمی با کوچ داشته باشند. معنی بیزینس کوچینگ و تفاوت آن با بیزینس منتورینگ را می توانید در مقاله ای دیگر بخوانید.
2- تخصص گرایی
مدیران کارکشته هیچوقت کارهایی در حوزههای مختلف را به یک نفر نمیسپارند. آنها میدانند یک کار، فقط زمانی به بهترین شیوه ممکن انجام میشود که به متخصصش سپرده شود؛ افراد غیرمتخصص حتی اگر اصول انجام وظیفه مورد نظر را بدانند، از جزئیات کار آگاهی ندارند. و نمیتوانند تشخیص بدهند تفاوت کار «خوب» با «بهترین» کار چیست.
3- کار گروهی
وقتی هر بخش از پروژه به متخصص همان قسمت سپرده شود، یعنی یک تیم برای انجام پروژه بسیج خواهند شد. مدیران حرفهای اهمیت کار گروهی را نادیده نمیگیرند. آنها روی ارتباطات اعضای تیم نظارت دارند و به آنها آموزش میدهند که چطور به بهترین شکل با همتیمیهایشان تعامل داشته باشند.
4- فعالیت با برنامه و استراتژی
یک مدیر حرفهای همیشه میداند مقصد کجاست و گروهش را از چه راهی باید به مقصد برساند. او در عین دانستن این موضوع، انعطافپذیر نیز هست. مدیران باتجربه میدانند که نمیتوانند همه شرایط را کنترل کنند و گاهی اتفاقاتی میافتد که قبلا پیشبینیاش نکردهاند. آنها با توجه به شرایطی که پیش میآید، ممکن است تغییراتی در برنامه و استراتژیهایشان ایجاد کنند، اما خط حرکتشان را گم نمیکنند.
5- یادگیری دائمی
مدیران حرفهای همیشه در حال یادگیری هستند؛ مدیریت، دانش بهروز درباره کسبوکار و توسعه فردی مهمترین حوزههایی هستند که مدیران یاد میگیرند.
یادگیری روشهای مختلفی دارد:
- شرکت در دورههای آموزشی
- مطالعه و تحقیق
- امتحان کردن و کسب تجربه
مدیران کارکشته میدانند که با اعضای سازمانشان در یک قایق هستند. در نتیجه اطلاعاتشان را به آنها هم یاد میدهند و میدانند که پیشرفت اعضای سازمان، بستری برنده- برنده است که برای خودشان هم مزیتهای بسیاری دارد.
ویژگیهای شخصیتی تأثیرگذار مدیر موفق
با وجود اینکه بسیاری از مهارتهای مدیریتی مورد نیاز برای موفقیت، اکتسابی است، اما نمیتوانیم تأثیر ویژگیهای شخصیتی در این فرایند را نادیده بگیریم. بعضی از مدیران به نظر میرسد واقعا برای مدیریت ساخته شدهاند و شخصیتی کاریزماتیک برای این کار دارند. این افراد زمان زیادی برای تقویت مهارتهایشان صرف کردهاند، اما ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی هم دارند که در ادامه آنها را نام میبریم.
- قاطعیت
- توانایی تصمیمگیری و اجرا حتی در مهلت کم
- توانایی برقراری ارتباطات موثر
- قدرت بیان بالا و توانایی بیان منظور به بهترین شیوه
به مدیران کاریزماتیکی که میشناسید، فکر کنید. احتمالا اکثر آنها ویژگیهای بالا را در شخصیتشان دارند! ما در مقاله ای دیگر 10 مهارت برای داشتن کاریزما در مدیریت را آموزش داده ایم.
بهترین تیپ شخصیتی MBTI برای مدیریت کیست؟
شما بهتر از هرکسی میتوانید تشخیص دهید برای مدیریت مناسب هستید یا خیر، اما تستهای شخصیت شناسی، مانند تستهای mbti، به شما کمک میکنند به درک بهتری از شخصیتتان برسید. در ادامه تیپهای شخصیتی که توانایی موفقیت در مدیریت را دارند، نام میبریم.
- INFJ یا حامی
- INTJ یا معمار
- INFP یا میانجی
- ESFJ یا سفیر
- ENFP یا پیکارجو
- ENFJ یا قهرمان
- ESTP یا کارآفرین
- ESTJ یا مدیر
- ENTJ یا فرمانده
انواع واکنشهای مدیران در شرایط نامساعد؛ بهترین واکنش کدام است؟
واکنشهای مدیران در برابر مشکلاتی که در سازمان ایجاد میشود، با یکدیگر متفاوت است. بسیاری از مدیران حرفهای، روی روش صحیح واکنش دادن نسبت به اتفاقات کار میکنند؛ زیرا میدانند برخورد آنها به صورت مستقیم روی روحیه و انگیزه کارمندانشان تأثیر دارد.
در ادامه انواع واکنشهایی که در برابر شرایط سخت از مدیران میبینیم را بررسی میکنیم.پ
- گروهی از مدیران در شرایط سخت عصبی میشوند و میخواهند با زورگویی به کارمندان، مشکل را حل کنند.
- بعضی از آنها کنترل امور و رشته کارها را از دست میدهند. آنها هرکاری که در لحظه به ذهنشان میرسد را انجام میدهند و غیرقابل کنترل میشوند. کارمندان چنین مدیرانی مجبور میشوند به تنهایی امور را مدیریت کنند و نمیتوانند روی کمک مدیرشان برای خروج از بحران حساب کنند.
- گروهی از مدیران عملکرد دموکراتیک دارند. آنها در کنار اعضای سازمان قرار میگیرند و پا به پای آنها برای حل مشکل تلاش میکنند.
- بعضی از مدیران هم رهبری میکنند. آنها با پیدا کردن علت مشکل، استراتژی کاربردی برای حل آن میچینند و با هدایت تیم، استراتژیهایشان را اجرا میکنند تا مشکل حل شود. این دسته از مدیران، در حین حل مشکل، از اهداف و برنامههای سازمان هم غافل نمیشوند.
مدیرانی که در دسته آخر قرار میگیرند، از ابتدا اینطور واکنش نشان ندادهاند. آنها به مرور زمان و با تمرین و تجربه، از یک رییس زورگو، به یک رهبر مدبر تبدیل شدهاند. رسیدن به درک درست و پاسخ صحیح به سوال «مدیریت چیست و مدیر کیست؟» نقش مهمی در پختگی واکنشی که نسبت به شرایط مختلف نشان میدهید، دارد.
نقاط ضعف ریزی که دیده نمیشوند اما عامل شکست مدیر هستند
مدیران حرفهای هم با عوامل موفقیت آشنا هستند و هم مواردی که باعث شکستشان میشود را میشناسند. در ادامه لیستی از نکاتی کلیدی را ارائه میدهیم که به نظر بیاهمیت و جزئی میرسند، اما به مرور زمان میتوانند عامل شکست مدیر باشند.
1- حضور نداشتن در سازمان: به خصوص در هنگام مشکلات. نشستن پشت میز اتاق کار و بستن در به روی کارمندان، یکی از مهمترین خطاهای مدیران است، به خصوص وقتی سازمان در مرحله بحران قرار دارد.
2- توقعات بالا: بعضی از مدیران لیست بلندبالایی از وظایف و مسئولیتها به کارمندان مختلف میسپارند. سپس آنها را زیر بار این حجم مسئولیت تنها میگذارند، بدون اینکه راهنماییشان کنند یا از آنها درباره اینکه توان انجام کار را دارند یا خیر، سوالی بپرسند.
3- کمالگرایی: بعضی از مدیران تصور میکنند کمالگرایی یک نقطه قوت است، زیرا باعث میشود کارها را به بهترین شکل انجام بدهند. این تصور اشتباه است؛ چون کمالگرایی مدام باعث میشود کارها را به تعویق بیندازید، چون احساس میکنید هنوز نمیتوانید به بهترین شکل ممکن آنها را انجام بدهید یا ممکن است چند بار یک کار را از اول انجام دهید تا به نتیجه دلخواه برسید. مدیران کمالگرا معمولا در تفویض اختیار هم مشکل دارند، زیرا تصور میکنند کارمندانشان کارها را خوب انجام نمیدهند و ترجیح میدهند برای دریافت بهترین نتیجه، خودشان همه کارها را پیش ببرند.
4- بیبرنامگی: بیبرنامگی، فعالیت بدون استراتژی و هرچیزی که باعث بینظمی و بیهدفی در سازمان میشود، یک عامل نابودگر است و اولین پله حرکت به سمت شکست را محکم میکند.
کلام آخر؛ مدیریت چیزی بیشتر از یک موقعیت شغلی است
در این مقاله سعی کردیم پاسخهایی به سوال «مدیریت چیست و مدیر کیست» ارائه بدهیم که کمتر گفته و شنیده شدهاند. شاید قبلا هم این مطالب را شنیدهاید، اما ممکن است در حاشیه سایر اطلاعات قرار گرفته باشند و شما به اندازهای که باید، متوجه نشده باشید که تا چه اندازه اهمیت دارند.
مدیریت، فقط یک شغل نیست و به نوعی یک سبک زندگی محسوب میشود. شما برای اینکه مدیر خوبی باشید، باید علاوه بر یادگیری علم مدیریت، مهارتهای نرمی را در خود پرورش بدهید و ویژگیهایی را به شخصیتتان اضافه کنید. این یادگیری و تمرین، روی زندگی شخصی شما هم تأثیر خواهد گذاشت. ما در مرکز مدیریت کاربردی ایران، مدیریت را به زبان ساده آموزش میدهیم و مهمتر از همه اینکه آموزشها را به شیوهای کاربردی برای مدیریت در سازمانهای ایرانی ارائه میدهیم. با دورههای دکامی شما به مدیری تبدیل میشوید که علاوه بر اطلاعات تئوری، دانش کاربردی هم دارد و میداند چطور میتواند اطلاعاتش را به کار ببندد.
اشتراک ها: اصول و وظایف مدیریت | 5 وظیفه اصلی مدیر چیست؟ | ارشیا دکامی
اشتراک ها: تعریف مدیریت چیست؟ مهمترین ویژگی یک مدیر از زبان ارشیا دکامی +ویدئو
اشتراک ها: اصول و وظایف مدیریت | 5 وظیفه اصلی مدیر چیست؟ | ارشیا دکامی
اشتراک ها: انواع مدیریت [معرفی 19 نوع در ایران + شرح وظایف مدیر] ؛ ارشیا دکامی
اشتراک ها: اصول مدیریت چیست؟ [بررسی اصول از دیدگاه فایول، تیلور و مدیریت نوین]
اشتراک ها: وظایف مدیریت | 5 وظیفه اصلی مدیر چیست؟ | ارشیا دکامی
معلومات بسیار عالی دقیق